بی لیاقتی حکام خبیث آل سعود
به زودی
3-نبوت
نبوت کلمه ای عربی است وبه معنی پیامبری بوده وازریشه نبأ به معنای خبر گرفته شده است .نبی کسی است که دارای خبر از جانب خدا باشد .
درواقع نبی به معنای خبررسان وپیامبربوده وجمع آن انبیاء میگردد، یعنی پیامبرانی که دارای خبر ازجانب خداوند هستند.
به زبان ساده ، پیامبراز جانب خدا بسوى مردم برانگیخته شده است تا با وحی ،مردم را از دستورات وفرمایشات خود باخبر سازد واز غیب و آینده خبر دهد.
خداوند برای هدایت نوع بشر و رساندن انسانها به کمال مطلوب و سعادت جاویدان، پیامبران و رسولانی فرستاده است،چرا اگر نمی فرستاد هدف آفرینش بشر بی حاصل می گردید و انسانها در گرداب گمراهی غوطه ور می شدند.
مهمترین ویژگیهای پیامبران بدین قرار است: دریافت وحی، معجزه و عصمت. بر خداوند حکیم و لطیف، لازم است که جهت تحقق هدف الهی از آفرینش انسان، از راه دیگری، غیر از حس و عقل، راه را به انسان نشان دهد و این راه چیزی نیست جز ارتباط با وحی و عالم غیب
دربارة هدف از بعثت پیامبران از امام صادق (ع) سؤال شد، آن
حضرت فرمود:
(ما به وجود خدای حکیم عقیده داریم، خداوند جسم نیست تا انسانها با مشاهدة او، با او گفتگو کنند و راه هدایت را از او
فراگیرند، و نیز همة انسانها این شایستگی را ندارند که از طریق وحی با خداوند ارتباط برقرار کنند. بدین
جهت، باید خداوند سفیرانی داشته باشد که آن چه خیر و صلاح بشر را برآورده میکند، به آنان بیاموزند، و آنان، پیامبران الهیاند)
رسالت، منّت الهی
بعثت انبیاء از چنان ارزش و اهمیتی برخوردار بوده است که
قرآن کریم از آن به منّت الهی تعبیر نموده است.
خداوند در هیچ آیه ای از نعمتهای خود بهعنوان منّت الهی یاد نکرده است ولی از
رسالت پیامبر اسلام(ص) بهعنوان منّت خود بر مؤمنان
یاد کرده است.
(لَقَد مَنَّ اللهَ عَلَی المؤمنینَ إذ بَعَثَ فیهم رَسولاً مَن اَنفُسِهِم)
به راستی خداوند بر مؤمنان منّت نهاد که از خودشان برای آنها پیامبری را بر
انگیخت.
در برخی از آیات قرآنی نیز خداوند از ارائه ی رسالت خود بر انبیاء بهعنوان منت
الهی یاد کرده است.
(لَقَد مَنَّنا عَلی مُوسی وَ هارونَ)
به راستی بر موسی و هارون،منت گذاردیم.
(وَ لکنَّ الله یَمُنَّ علی مَن یشاءُ مِن )
و خداوند بر هر یک از بندگانش که بخواهد منت می گذارد (منظور پامبران است که به آنها رسالت میدهد)
در آیه ای از آیات قرآنی نیز از پدیده ی نبوت، خداوند بهعنوان رحمت یاد کرده است.خداوند در این آیه بعثت انبیاء را نشانگر لطف و رحمت خود بر جهانیان دانسته است.
(اهُم یُقسمون رَحمَـــﺔً رَبُّکَ)
آیا مگر رحمت پروردگارت به دست آنها(بهانه جویان) تقسیم میشود.(منظور آیه این است که خداوند رحمت خود را به وسیله پیامبران وبا دست آنها به مردم می رساند.)
یکی از اصلیترین عوامل ارسال پیامبران متعدد برای هدایت بشر، تحریف آموزههای دینی توسط مردم بوده است. به مرور که انسان بر روی زمین قرار گرفت و روابط اجتماعی بین آنها شکل گرفت، اختلاف نظر بین مردم نمایان شد. زورمندان به دنبال بهره گیری و استثمار مردم ضعیف بودند و پیامبران الهی، یکی از اهداف خود را تشکیل جامعه آرمانی و همراه با برابری و برادری میدانستند، به مقابله با این افراد پرداختند. طبیعی است که در این شرایط، آنان یکی از راحتترین راههای مبارزه با انبیاء را تحریف محتوای دعوت آنان بدانند و سعی در تحریف آموزههای اصیل دینی داشته باشند. تحریف در دو حوزه اعتقادی و عملی؛ مانند دختر دانستن فرشتگان، فرزند خدا دانستن عیسی ، و تثلیث در حوزه اعتقادات و جابجا نمودن حلال و حرام الهی و نو آوری در حوزه کارها شکل گرفت.
به جهت ماندگار ماندن پیامهای الهی در میان مردم و فراموش نشدن آن و جلوگیری از تحریف لازم است که در هر دوره تاریخی افرادی باشند تا تبلیغ آموزههای قبلی یا با آوردن دوباره پیامهای صحیح از جانب خداوند، آموزههای دینی را به صورت سالم و عاری از تحریف در دسترس آنان قرار دهند.
هدف از رسالت پیامبران چیست؟
قرآن کریم در آیات مختلف هدف از بعثت پیامبران الهی را بیان فرموده است. ما به چند مورد از اهداف بعثت پیامبران از دیدگاه قرآن کریم اشاره می کنیم.
-1 دعوت به یکتاپرستی و مبارزه با شرک
با توجه به آیات زیر ، سر لوحه دعوت به توحید و یکتاپرستی هدف اصلی پیامبران الهی بوده است.
خداوند متعال درقسمتی ازآیه 36سوره مبارکه نحل می فرماید:
(وَ لَقَدْ بَعَثْنا فِی کُلِّ أُمَّةٍ رَسُولاً
أنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ اجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ...)
وما در میان هر امتی رسولی را برانگیختیم که (بگوید) خدارابپرستید، و از طاغوت دوری
کنید.
ونیز درآیه 59سوره مبارکه اعراف می فرماید:
(لَقَدْ اَرْسَلْنا نُوحَاً اِلَی قَوْمِهِ فَقالَ یا قَوْمِ اعْبُدُوااللهَ مالَکُمْ مُنْ اُلهٍ غَیْرُهُ اِنِّی اَخافُ عَلَیْکُمْ عَذابَ یَوْمٌ عَظیمٍ)
همانا نوح را به سوی قومش فرستادیم پس گفت ای قوم من خدا را بپرستید که برای شما معبودی جز اونیست همانا من از عذاب روزی بزرگ بر شما بیم دارم.
ونیز درآیه 65سوره مبارکه اعراف می فرماید:
(واِلی عادٍاَخاهُمْ هُودًا قالَ یا قَوْمِ اعْبُدُواللهَ مالَکُمْ مِنْ اِلهٌ غَیْرُهُ اَفَلاتَتَّقُونَ)
وبه سوی قوم عاد برادرشان هود را(فرستادیم)گفت ای قوم من خدا رابپرستید که برای شما معبودی جز او نیست ،پس آیا پروا نمی کنید.
ونیز درآیه 45و46سوره احزاب می فرماید:
(یَا اَیُّها النَّبِیُّ اِنَّا اَرْسَلْنَاکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ دَاعِیَاً اِلَی الله بِاِذْنِهِ و َسِراجاً وَ مُنیراً)
ای پیامبر ما تورا شاهد ومژده رسان وبیم دهنده ودعوت کننده به سوی خدا به فرمان او وچراغی تابان فرستاده ایم .
ونیز درآیه های73و85 سوره اعراف اشاره به این مورد را دارد.
امام علی(ع) میفرماید: خداوند پیامبران را برانگیخت تا آنچه را بندگان خدا درباره توحید و صفات خدا نمیدانند فرا گیرند و به ربوبیت و یگانگی خدا پس از انکار، ایمان آورند.
2-دعوت به برپایی عدل و قسط
خداوند متعال درقسمتی ازآیه 25سوره مبارکه حدید می فرماید:
(لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ
الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ)
به راستی ماپیامبران خودرا با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب و میزان نازل نمودیم تا مردم به عدل وانصاف برخیزند.
ونیزدر آیه 9سوره الرحمن می فرماید:
(وَاَقیمُوالوَزنَ بِالقِسطِ وَلاتُخْسِرُوالْمیزان)
وترازو رابه انصاف برپاداریدودر سنجش مکاهید.
3-نجات از ظلمات
نجات انسانها از تاریکیهای فکری، عقیدتی، اخلاقی، عملی و حرکت به سوی نور، روشنایی حیات و زندگی، یکی از اهداف بعثت انبیا است. چنانچه خداوند متعال درآیه 1سوره مبارکه ابراهیم می فرماید:
(الرکتَابٌ أَنزَلْنَاهُ إِلَیک لِتُخْرِجَ النَّاسَ مِنَ الظُّلُمَاتِ إِلَی النُّورِ بِإِذْنِ رَبِّهِمْ إِلَی صِرَاطِ الْعَزِیزِ الْحَمِیدِ)
الف، لام، راء، این کتابی است که آن را به سوی تو نازل کردیم تا مردم را به اذن پروردگارشان از تاریکیها به سوی روشنایی در آوری،به راه آن شکست ناپذیر ستوده.
4-دعوت به قضاوتی درست وبرمبنای عدالت در اختلافات
در گذشته های دور که مردم به صورت دسته جمعی وگروهی زندگی میکردند و در میان آنان اختلافاتی که نیاز به شرایع آسمانی باشد، وجود نداشت،
سپس در میان آنان اختلاف و نزاع بوجود آمد.
لذا خداوند برای حل اختلافات آنان پیامبران را که بشارت و بیمدهنده بودند، مبعوث کرد، و با آنان کتاب و شریعت آسمانی را
به حق فرو فرستاد تا مبنای داوری در اختلافات آنان باشد.
خداوند باریتعالی در
قسمتی ازآیه 213سوره مبارکه بقره می فرماید:
(کانَ النَّاسُ أُمَّةً واحِدَةً فَبَعَثَ اللَّهُ النَّبِیِّینَ مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ وَ أَنْزَلَ مَعَهُمُ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِیَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ فِیَما اخْتَلَفُوا فِیه...)
مردم ابتدا یک امت بودند(که به مرور دچار اختلاف شدند)پس خداوند پیامبران را به (عنوان)مژده رسانان وبیم دهندگان فرستاد وهمراه آنان کتابی به حق نازل کرد تامیان مردم در آنچه که برسرآن اختلاف داشتند داوری کند...
خداوند در آیه 26 سوره ص می فرماید:
(یا داوُدُ إِنَّا جَعَلْناکَ خَلِیفَةً فِی الْأَرْضِ
فَاحْکُمْ بَیْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلا تَتَّبِعِ الْهَوی فَیُضِلَّکَ عَنْ
سَبیلِ اللهِ...)
ونیز در آیه 105 سوره نساء به پیامبرعظیم الشأن اسلام حضرت محمد(ص) می فرماید:
(إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ
لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ وَلاتَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیما)
همانا مااین کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم طبق آنچه خدا به تونشان داده است حکم کنی وزنهار که مدافع خیانتکاران باشی.
ونیز در آیه 64 سوره نحل می فرماید:
(وَمآ أَنْزَلْنا عَلَیْکَ الْکِتابَ اِلَّا لِتُبَیِّنَ
لَهُمُ الَّذی اخْتَلَفُو فیهِ وَهُدَیً وَرَحْمَه ً لِقَوْمٍ یُؤمِنُونَ)
وما این کتاب را برتو
نازل نکردیم مگر برای اینکه آنچه را(مردم)درآن اختلاف دارند بر ایشان بیان کنی
وهدایت ورحمتی باشد برای قومی که ایمان می آورند.
ونیز در آیه 59سوره نساء، آیه و42و48و 49سوره مائده، آیه90سوره نحل،و...
5-بشارت و انذار
بشارت به نیکوکاران و ترساندن آنان از انجام کارهای ناپسند و نافرمانی خداوندچنانچه در آیه 48 سوره مبارکه انعام می فرماید:
(وَمَا نُرْسِلُ الْمُرْسَلِینَ إِلَّا مُبَشِّرِینَ وَمُنْذِرینَ فَمَنْ آمَنَ وَاَصْلَحَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَلا یَحْزَنُونَ)
وما پیامبران را جز برای بشارت و بیم نمیفرستیم پس هرکه ایمان آوردواصلاح کند نه ترسی بر آنهاست ونه غمگین می شوند.
ونیز درآیه 45سوره احزاب می فرماید:
(یَا اَیُّها النَّبِیُّ اِنَّا اَرْسَلْنَاکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً)
ای پیامبر ما تورا شاهد ومژده رسان وبیم دهنده فرستادیم.
6-تعلیم و تربیت
تعلیم و تربیت نیز مربوط به نبوت پیامبر گرامی اسلام ـ صلّی الله علیه و آله ـ
میباشد به عنوان یکی از اهداف نبوت بیان شده است. چنانچه درآیه 164سوره آل عمران میفرماید:
(لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ إِذْ بَعَثَ
فِیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ
وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِی
ضَلالٍ مُبِینٍ)
به راستی خداوند بر مؤمنان منت نهاد، آنگاه که درمیانشان پیامبری ازخودشان برانگیخت تا آیات الهی را بر آنان بخواند
، آنان را تزکیه نماید و کتاب و حکمتشان بیاموزد، درحالی که بی تردید پیش از این
در گمراهی آشکار بودند.
تعلیم و تربیت از اساسیترین ارکان سعادت فرد و جامعة بشری است. و پیامبران الهی برای راهنمایی بشر به
مسیر سعادت و کمال برانگیخته شدهاند، و بزرگترین معلمان و مربیان بشر بودهاند؛ چرا که معارف و احکام الهی را به بشر آموختند، و با قول و عمل خویش در
جهت پاک جامعه از پلیدیها و زشتیها گام برداشته، و در طول تاریخ بهترین اسوههای معرفت و فضیلت برای بشر بودهاند.
7. اتمام حجت برای آوردن عذر وبهانه بشر
خداوند علیم و حکیم، انسان را با ظرفیت و استعدادهای ویژه آفریده است، و انسان
قابلیت دریافت کمالات مادی و معنوی بسیاری را دارد. عقل و فطرت، راه دریافت این
کمالات را تا حدودی روشن میسازند، اما به هیچ وجه کافی نیستند، بدین جهت انسان گذشته از هادیان درونی، به
هدایتگران بیرونی نیز نیازمند است، هر گاه خداوند هدایتگران بیرونی را در اختیار
بشر قرار ندهد، و او به بیراهه برود، او میتواند به خداونددلیل بیاورد و بر کارهای خلاف خود عذر و بهانه بتراشد. اما با
فرستادن پیامبران و رسولان الهی حجت بر بشر تمام شده، و راه هر گونه عذر و بهانه
بر وی بسته می گردد. چنانجه در آیه 165سوره نساء می فرماید:
(رُسُلاً مُبَشِّرِینَ وَ مُنْذِرِینَ لِئَلاَّ یَکُونَ لِلنَّاسِ
عَلَى اللَّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ وَ کانَ اللَّهُ عَزِیزاً حَکِیماً)
پیامبرانی که مژده رسان وهشدار دهنده بودندتامردم پس ازپیامبران ،درمفابل خدا
دست آویزی نباشد(حجت تمام شود) وخداوند شکست ناپذیر حکیم است.
ونیز درآیه 134 سوره مبارکه
طه می فرماید:
(وَ لَوْ أَنَّا أَهْلَکْناهُمْ بِعَذابٍ مِنْ قَبْلِهِ
لَقالُوا رَبَّنا لَوْلا أَرْسَلْتَ إِلَیْنا رَسُولاً فَنَتَّبِعَ آیاتِکَ مِنْ
قَبْلِ أَنْ نَذِلَّ وَ نَخْزى)
واگرما پیش از این به عذابی هلاکشان می کردیم :قطعا می گفتند پروردگارا "چراپیامبری به سوی ما نفرستادی تا پیش از آنکه به خواری ورسوایی افتیم ازآیات توپیروی کنیم.
خداوند متعال درآیه 19سوره مائده مى فرماید:
(یا اَهْلَ الْکِتابِ قَدْ جاءَکُمْ رَسُولُنا یُبَیِّنُ لَکُمْ عَلى فَتْرَة مِنَ الرُّسُلِ أَنْ تَقُولُوا ما جاءَنا مِنْ بَشِیر وَلا نَذِیر فَقَدْ جاءَکُمْ بَشِیرٌ وَنَذِیرٌ وَاللهُ عَلى کُلِّ شَیْء قَدِیرٌ)
ای اهل کتاب رسول ما، پس از زمانی با پیامبران، به سوى شما آمد، که حقایق را براى شما بیان کند، تا (روز قیامت ) نگویید برای ما مژده رسان و بیم دهنده اى نیامد پس اینک بشارت دهنده و بیم دهنده، به سوى شما آمده است و خداوند بر همه چیزی تواناست.
گذشته از این هفت موردی که محضرتان توضیح دادیم موارد دیگری نیزهست که از اهداف رسالت پیامبران بوده تا بشر را برای رسیدن به کمال انسانی یاری نماید ودر سختی ها ومشکلات ومصائب زندگی معلم انسانها باشد.
امیرالمؤمنین علی (ع) مواردی چون ، تجدید میثاق فطری میان انسان و خدا ، یادآوری نعمتهای الهی بر بشر، شکوفا ساختن عقل بشر ، نشان دادن قدرت الهی در جهان آفرینش به آدمیان ، تبلیغ احکام الهی و احتجاج بربشر و اتمام حجت بر انسان را به عنوان اهداف بعثت پیامبران الهی بیان کرده است که درخطبه اول نهج البلاغه، به آن اشاره نموده است.
در متون دینی، حکمت بعثت انبیا اینگونه ذکر شده است:
زنده کردن امور فطری و بر طرف کردن ابهامات پیش روی عقل،اتمام حجت بر بندگان و بستن راه عذر و بهانه،ابلاغ شریعت و رساندن و تبیین احکام الهی به مردم، تعلیم و تربیت انسانها،اقامه عدالت و قسط و جلوگیری از ظلم و ستم بندگان به یکدیگرآزادی بندگان از بندگی طاغوت و ستم و سیطره بندگان دیگر.
یکی از مهمترین و اصلیترین ویژگی پیامبران الهی، توانایی آنان در ارتباط با عالم غیب و دریافت پیامهای الهی از طریق وحی میباشد. وحی در اصطلاح دینی به معنای آموزهای ویژه و آگاهی قطعی است که از ناحیه خداوند، به برخی از انسانهای برگزیده عطا میگردد و نتیجه آن گشوده شدن روزنهای به عالم غیب وافقهای نوینی از آسمان معنا به روی انبیاء است
معجزه
معجزه عبارتست از امر خارق العادهای که همراه با ادعای نبوت و تحدّی است و کسی توان مقابله با آن و از بین بردن عمل او را ندارد.
هر پیامبری که از جانب خدا مبعوث میشود از قدرت و نیرویی خارق العاده برخوردار است و با آن قدرت، یک یا چند عمل انجام میدهد که بشر عادی قدرت انجام آنرا ندارد و مافوق قدرت بشر است. این کار نشان دهنده بهرهمندی او از آن کمک الهی و نیروی علم غیب
علم غیب عبارتست از آ گاهی نسبت به امور پنهان از حس که قابل مشاهده با حواس ظاهر نمیباشد. این علم مخصوص خداوند است که به کسانی که صلاحیت دارند واز این آگاهی سوء استفاده نمیکنند به میزان ظرفیت وجودیشان از این علم بخشیده میشود.
پیامبران الهی که به منظور رساندن بندگان به کمال و نزدیکی به درگاه خداوند، دارای ولایت باطنی و اجتماعی بودهاند، برای انجام بهتر وظایف رهبری و هدایت مردم، لازم بوده است که از تشریع احکام و ملاکهای آن آگاه بوده و علم به برخی امور تکوینی داشته باشند. قرآن کریم از علم و حکمت به عنوان دو ویژگی پیامبران خدا نام میبرد و آگاهی و علم ایشان را به چند امر متذکر میشود. قلمرو این علم در امور زیر بوده است: علم به کتابهای آسمانی دیگر، علم به اسمای الهی و امور تکوینی، علم به برخی علوم دیگر مانند آگاهی حضرت داود از نحوه ساخت زره، آگاهی حضرت نوح از نحوه ساختن کشتی، آگاهی حضرت سلیمان به زبان پرندگان و نحوه به کار گرفتن جن و اعطای علم تعبیر خواب به حضرت یوسف
آزادی انسانها با کمک انبیاء
رها شدن انسان از بند شیطان و نفس اماره و حرکت به سوی تکامل و معنویت، نیازمند شناخت راه حق و باطل است. این پیامبراناند که با وحی، تمام معارف مورد نیاز جهت سعادت دنیا و آخرت انسان را دریافت میکنند.
خداوند حکیم درآیه 157 سوره مبارکه اعراف می فرماید:
(الَّذِینَ یَتَّبِعُونَ الرَّسُولَ النَّبِیَّ الْأُمِّیَّ الَّذِی یَجِدُونَهُ مَکْتُوبًا عِندَهُمْ فِی التَّوْرَاةِ وَالْإِنجِیلِ یَأْمُرُهُم بِالْمَعْرُوفِ وَیَنْهَاهُمْ عَنِ الْمُنکَرِ وَیُحِلُّ لَهُمُ الطَّیِّبَاتِ وَیُحَرِّمُ عَلَیْهِمُ الْخَبَائِثَ وَیَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِی کَانَتْ عَلَیْهِمْ ۚ فَالَّذِینَ آمَنُوا بِهِ وَعَزَّرُوهُ وَنَصَرُوهُ وَاتَّبَعُوا النُّورَ الَّذِی أُنزِلَ مَعَهُ ۙ أُولَـٰئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ)
همانان که از این فرستاده، پیامبر درس نخوانده- که(نام) او را نزد خود، در تورات و انجیل نوشته مییابند- پیروی میکنند(همان پیامبری که) آنان را به کار پسندیده فرمان میدهد، و از کار ناپسند باز میدارد، و برای آنان چیزهای پاکیزه را حلال و چیزهای ناپاک را بر ایشان حرام میگرداند، و از (دوش) آنان قید و بندهایی را که بر ایشان بوده است برمیدارد. پس کسانی که به او ایمان آوردند و بزرگش داشتند و یاریاش کردند و نوری را که با او نازل شده است پیروی کردند، آنان همان رستگاراناند.
ولایت
عبارتست از تقرب به خداوند که اجازه نوع خاصی از تصرف در امور دیگر انسانها و سرپرستی آنان میشود. این ولایت بر دو قسم تکوینی و تشریعی میشود.
ولایت تکوینی:
این ولایت عبارتست از سرپرستی موجودات جهان و عالم خارج و تصرفی عینی در آنها که لازم است تغییری در وضعیت آنان ایجاد شود.
ولایت تشریعی:
ولایت تشریعی نیز خود بر چند قسم است: ولایت تفسیری، ولایت اجتماعی و زعامت سیاسی، و ولایت بر تشریع احکام شرعی.
ولایت تفسیری: عبارت است از حق تفسیر و تبیین قرآن کریم به صورتی که خطایی در آن نباشد.
ولایت اجتماعی: عبارت است از حق منحصر به فرد رهبری و حکمرانی بر دیگر انسانها که از ناحیه خداوند به برخی افراد داده شده است.
ولایت بر تشریع احکام: عبارت است از حق وضع و تشریع احکام شرعی.
ولایت به تمام اقسامش، مخصوص خداوند است و در برخی موارد به پیامبران و انسانها حق اعمال ولایت داده شده است. پیامبران دارای ولایت تکوینی و ولایت اجتماعی ولایت تفسیری نیز هستند.
انبیاء که نام آنها در قرآن آمده است عبارتند از:
1-حضرت آدم 2- حضرت نوح 3- حضرت ادریس 4- حضرت هود 5- حضرت صالح 6 - حضرت ابراهیم 7- حضرت لوط 8- حضرت اسماعیل 9- حضرت یسع 10- حضرت ذو الکفل 11- حضرت الیاس 12- حضرت یونس 13- حضرت اسحاق 14- حضرت یعقوب 15 - حضرت یوسف 16- حضرت شعیب 17- حضرت موسی 18- حضرت هارون 19 - حضرت داوود 20 - حضرت سلیمان 21- حضرت ایوب 22- حضرت زکریا 23- حضرت یحیی 24 - حضرت اسماعیل صادق الوعد 25 - حضرت عیسی 26- حضرت محمد ص.
انبیاء بردو دسته اند :
انبیاءاولوا العزمی که دارای شریعت بوده اند پنج نفرند: 1 -نوح 2 -ابراهیم 3 -موسی 4 -عیسی 5 -محمد ص ، که قرآن در باره آنان درقسمتی ازآیه35 سوره احقاف فرموده :
(فاصبر کما صبر اولوا العزم من الرسل...)
پس صبر کن همانگونه که پیامبران دارای شریعت صبر کردند.
چنانکه خداوند درقسمتی ازآیه 13سوره مبارکه شوری فرموده:
(شَرَعَ لَکُمْ مِنَ الدِّینِ ما وَصِیَ بِهِ نُوحَاً وَ الَّذی اَوْحَیْنا اِلِیْکَ وَ ما وَصَّیْنا بِهِ اِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عِیسی...)
برای شما از (احکام)دین همان را تشریع کرده که به نوح توصیه کرده بود وآنچه به تو وحی کردیم وآنچه به ابراهیم وموسی وعیسی توصیه نمودیم...
معنای عزم در أولوا العزم عبارت است از ثبات بر عهد نخست، که از پیامبران گرفته شده و اینکه آن عهد را فراموش نمی کنند. همان عهدی که در باره اش در آیه 7سوره احزاب می فرماید :
(وَ اِذْ اَخَذْنا مِنَ النَّبیّینَ میثاقَهُم، وَ مِنْکَ وَ مِنْ نُوحٍ وَ اِبْراهیمَ وَ مُوسی وَ عیسیَ بْنِ مَرْیَمَ وَ اَخَذْنا مِنْهُمْ میثاقَا ًغَلیظا)
وهنگامی را که از پیامبران پیمان گرفتیم واز تو(محمد)واز نوح وابراهیم وموسی وعیسی پسر مریم وازهمه آنان پیمانی استوار گرفتیم.
کتاب حضرت ابراهیم(ع) صُحُف ،حضرت موسى(ع) تورات، حضرت عیسى(ع) انجیل، ، و حضرت محمد(ص) قرآن است.اما در مورد
کتاب
حضرت نوح براساس روایات اسلامی تصریحاً بیان نشده است و در قرآن نیز از نام کتاب
آن پیامبر عظیم الشأن سخنی نیامده است.اما بعضی گفته اند که نام کتاب نوح را صحف
بوده است در حالیکه این مطلب صحیح نیست و اگر چه تعبیر صحف برای پیامبران الهی، به
کار برده شده است، نام کتاب اختصاصی هیچ کدام از آنها نبوده است. صحف به
معنی لوح ها است که می تواند به هر کتاب آسمانی گفته شود.مرحوم علامه طباطبائی در
المیزان می فرماید: کلمه" صحف" جمع صحیفه است، و عرب هر چیزى را که در
آن مطلبى نوشته شده باشد صحیفه مى نامد، هم چنان که کتابش هم مىخواند، حال چه
اینکه ورقه و کاغذى باشد و یا چیزدیگری.
چنانچه خداوند درسوره
اعلی درآیه 18و19چنین می فرماید:
(إِنَّ هذا لَفِی الصُّحُفِ الْأُولی، صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی)
همانا
این حقیقت که در کتاب پیامبران پیشین نیز آمده(آخرت بهتر وجاویدان) در کتاب
ابراهیم و موسی نیز آمده است.
بر اساس این آیه، صحف به کتابهای تمام پیامبران گفته می شود و نام کتاب خاص
نیست.
ونیز درآیه 133سوره طه می فرماید:
(أَ وَ لَمْ تَأْتِهِمْ بَیِّنَةُ ما
فِی الصُّحُفِ الْأُولی)
آیا خبرهاى روشنى که در کتابهاى (آسمانى) نخستین بوده، براى آنها
نیامد؟
و خداونددر آیه2سوره بینه از قرآن به صحف تعبیر نموده است:
(رَسُولٌ مِنَ اللَّهِ یَتْلُوا
صُحُفاً مُطَهَّرَةً)
پیامبرى از سوى خدا (بیاید) که صحیفههاى پاکى را (بر آنها)
بخواند.
و بنابر نقل المیزان امام صادق (ع) فرمود آن صحفى که خداى تعالى در آیه"
صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسى" نام مى برد، نزد ما است، پرسید: آیا صحف
نامبرده به صورت الواح است؟ فرمود: آرى(1)
و این روایت نشان می دهد که صحف نام کتاب خاصی نیست بلکه یک نام عام است مانند
کتاب. این معنا در روایت زیر نیز دیده می شود:
و پیامبر به ابوذر فرموده... خداوند صد و چهار کتاب نازل فرموده که ده صحیفه از آن
بر آدم و پنجاه صحیفه بر شعیب و سی صحیفه بر ادریس و ده صحیفه بر ابراهیم و چهار
صحیفه باقی تورات و انجیل و زبور و فرقان است.(2)
بنابراین نام کتاب حضرت نوح، صحف نبود بلکه صحف نام مشترک برای تمامی
کتابهای پیامبران است یا به قسمتهایی از کتابهای مقدس آسمانی صحف گفته شده و نام
خاص کتاب حضرت نوح برای ما روشن نیست.
(1)ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۳۲۸.
(2) ر.ک. علامه طباطبائی، ترجمه تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۴۵۳
این را هم باید دانست که وحی لازمه نبوت است، وحی نوعی سخن گفتن خداوند حکیم با نبی است، که نبوت بدون آن انجام پذیر نیست. چنانچه درقسمتی از آیه163 سوره مبارکه نساء وحی را به تمامی انبیا نسبت داده است.
(اِنَّا اَوْحَیْنا اِلِیْکَ کَما اَوْحَیْنا اِلی نُوحٍ وَ النَّبیّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَاَوْحَیْنا اِلی اِبْراهیمَ وَاِسْماعیلَ وَاِسْحاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْاَسْباطِ وَعیسی وَاَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهارُونَ وَسُلَیْمانَ وَاتَیْنا داوُدَ زَبُوراً )
همانا ما به تو وحی کردیم همانطور که به نوح وپیامبران پس ازاو وحی نمودیم وبه ابراهیم واسماعیل واسحاق ویعقوب ونوادگان او وعیسی وایوب ویونس وهارون وسلیمان نیز وحی فرستادیم وداود را زبور دادیم.
تعداد پیامبران
بر اساس برخی روایات پیامبران ۱۲۴ هزار نفر بودهاند. در روایتی از رسول خدا(ص) آمده است: «خداوند صد و بیست و چهار هزار پیغمبر فرستاد که من از همۀ آنان گرامیتر و مقربترم. همچنین به همین تعداد، یعنی صد و بیست و چهار هزار، وصّی آفرید که از میان آنان علی نزد او برتر و گرامیتر است.
توحید (ایمان به خدا)
اهمیت توحید:
اهمیت توحید را می توان چنین ترسیم کرد:
توحید اولین فریضه ای است که انسان به آن مکلف می گردد و بوسیله آن به دائره اسلام پا می گذارد و یگانه توشه ای است که انسان در آخرین لحظات زندگی با آن از دنیا کوچ می کند.توحید آغاز و پایان و ظاهر و باطن دین است، توحید دعوت پیامبران علیهم السلام است.برای همین توحید بود که خداوند مخلوقات را آفرید و پیامبران را مبعوث وکتابهای آسمانی را نازل فرمود، و بر اساس همین توحید بود که بشریت به دو دسته تقسیم شد مؤمن و کافر، و رستگار و زیانکار. تحقق توحید:
تحقق کامل توحید این است که آنرا از هر گونه شائبه شرک و بدعت و گناه، صاف و پاک نگهداریم. و آن بر دو قسم است: واجب و مستحب.
بخش واجب
مامسلمانان باید توحیدرا از شرک ،نوآوریهای خودساخته دینی ،وگناهان که در آن تاثیر منفی می گذارد و از پاداش آن میکاهد و منافی اصل توحید است خالص و پاک نگهداریم.
خداوند متعال در آیه 116 سوره مبارکه نساء می فرماید:
(إِنَّ اللّهَ لاَ یَغْفِرُ أَن یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَن یَشاء وَمَنْ یُشْرَک بِاللهِ فَقَدْ ضَلالابَعِیداً )
«به راستی خداوند (آن گناه را) که به او شرک آورده شود، نمی بخشاید و جز آن را برای هر کس که بخواهد، می آمرزدوهر که برای خدا شریک بگیرد قطعا دچار گمراهی دوری شده است».
و نیزمی فرماید:
(الذین آمَنُوا وَلَمْ یَلْبِسُوا إِیمَانَهُمْ بِظُلْمٍ أُولَئِکَ لَهُمُ الْأَمْنُ وَهُمْ مُهْتَدُونَ)
«کسانی که ایمان آوردند و ایمانشان را به شرک نیامیخته اند، آنانند که امنیت و (آرامش) دارند و آنان هدایت شدگانند».
بخش مستحب
احسان نمودن به دیگران برای جلب رضایت حضرت حق ویقین داشتن به درستی اعمالی که انجام میدهد ورسیدن به مقام صبر وشکیبایی در برابر حوادث ورویدادی که پیش می آیدوتوکل کامل به خداوندمتعال واینکه داروی همه دردهای مادی ومعنوی خود رافقط از خدا بخواهدوبا محبت وعبادت ودعا وتضرع وانجام مستحبات خود رامحبوب خدا بگرداند.
شرک
مقابل توحید، شرک است .این که بنده در پرستش برای خداوند شریکی قرار دهد، مثل خدا، او را بخواند و به سوی او قصد کند، بر او توکل کند، از او امید داشته باشد، ویا از او بترسد.این نوع شرک از گناهان کبیره محسوب می شودخداوند متعال می فرماید:
(إِنَّهُ مَنْ یُشْرِکْ بِاللَّهِ فَقَدْ حَرَّمَ اللَّهُ عَلَیْهِ الْجَنَّهَ وَمَأْوَاهُ النَّارُ وَمَا لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصَار)
«بی گمان کسی که به خداوند شرک آورد خداوند بهشت را بر او حرام می گرداند و جایگاهش آتش (دوزخ) است. و ستمکاران یاورانی ندارند».
تعریف عبادت:
عبادت اسم جامعی است که تمام آنچه را که خداوند دوست می دارد و به آن خوشنود می گردد در بر می گیرد اعم از عقاید و اعمال قلوب و اعمال جوارح و همه اعمالی که بنده را به خدا نزدیک می کند.
بنابراین همه آنچه که خداوند در کتابش و سنت رسولش حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم مشروع قرار داده در تعریف عبادت داخل است، عبادت انواع مختلفی دارد، بعضی عبادات قلبی است، مانند ارکان پنجگانه دین،ایمان به خدا،ایمان به ملائکه ها،ایمان به کتب آسمانی،ایمان به پیامبران الهی، ترس، رجاء، توکل، رغبت، رهبت و غیره، و بعضی عبادات ظاهری است، مانند: نماز و زکات ، روزه ، حج.و...
عبادت زمانی مورد قبول حضرت حق واقع می شود که اولا خالص برای خدا انجام گیرد و به او شریک آورده نشود. این به معنی گواهی لااله الا الله است. چنانکه خداوند متعال می فرماید:
(إِنَّا أَنْزَلْنَا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ فَاعْبُدِ اللَّهَ مُخْلِصاً لَهُ الدِّینَ، أَلا لِلَّهِ الدِّینُ الْخَالِصُ وَالَّذِینَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِهِ أَوْلِیَاءَ مَا نَعْبُدُهُمْ إِلَّا لِیُقَرِّبُونَا إِلَى اللَّهِ زُلْفَى إِنَّ اللَّهَ یَحْکُمُ بَیْنَهُمْ فِی مَا هُمْ فِیهِ یَخْتَلِفُونَ إِنَّ اللَّهَ لا یَهْدِی مَنْ هُوَ کَاذِبٌ کَفَّارٌ)
«ما این کتاب را که در بر گیرنده حق و حقیقت است، بر تو فرو فرستادیم. خدا را پرستش کن و پرستش خود را خاص برای او گردان. هان! تنها طاعت وعبادت خالصانه برای خداست و بس. کسانی که جز خدا سرپرستان و یاوران دیگری را بر می گیرند، گویند ما آنان را پرستش نمیکنیم مگر بدان خاطر که ما را به خداوند نزدیک گردانند، بی گمان خداوند بین آنان در (باره) آنچه که در آن اختلاف می ورزند داوری می کند، خداوند کسی را که دروغگوی ناسپاس است هدایت نمی کند».
و می فرماید:
(ومَا أُمِرُوا إِلَّا لِیَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِینَ لَهُ الدِّینَ حُنَفَاءَ وَیُقِیمُوا الصَّلاهَ وَیُؤْتُوا الزَّکَاهَ وَذَلِکَ دِینُ الْقَیِّمَهِ)
«درحالی که به ایشان دستور داده نشده بود مگر اینکه مخلصانه و حقگرایانه خدا را بپرستند و نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و این است آیین راستین».
دوما پیروی از رسول خدا صلی الله علیه وآله وسلم ودوازده امام معصوم، به این شکل که بنده، همانند پیامبر اکرم صلی الله علیه وآله وسلم و امامان معصوم عمل کند بدون اینکه چیزی از آن کم کند یا به آن بیفزاید، و این معنای گواهی محمد رسول الله است. لذا می فرماید:
(قل إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَیَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ)
«بگو اگر خدا را دوست می دارید از من پیروی کنید تا خداوند شما را دوست بدارد و گناهان شما را برایتان بیامرزد».
و میفرماید:
(وَمَا آتَاکُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَمَانَهَاکُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا )
«وآنچه رسول (خدا) به شما بدهد، آن را بگیرید. و از آنچه که شما را از آن باز دارد اجتناب کنید».
و میفرماید:
(فلا وَرَبِّکَ لا یُؤْمِنُونَ حَتَّى یُحَکِّمُوکَ فِیمَا شَجَرَ بَیْنَهُمْ ثُمَّ لا یَجِدُوا فِی أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَیْتَ وَیُسَلِّمُوا تَسْلِیما)
«سوگند به پروردگارت، (در حقیقت) ایمان نیاورند، مگر آنکه در اختلافی که بین آنان در گرفت، تو را داور کنند. آنگاه از آنچه حکم کردی، در خود هیچ دلتنگی نیابند وکاملاً گردن نهند».
عبودیت کامل در دو چیز محقق میگردد:
اول: کمال محبت الله، به طوری که بنده محبت خدا و محبت آنچه که در نزد خدا محبوب است را بر محبت هر چیز دیگری مقدم بدارد.
دوم: کمال عجز انسان برای خداوند به طوری که بنده در انجام اوامر الهی و اجتناب از اعمال نهی شده از جانب خداوند ،همواره در برابر او خاضع و فرمانبردار باشد.
پس عبودیت آن است که کمال محبت وکمال خضوع و تَذَلُّل و خوف و رجاء در آن جمع باشد، و بنده زمانی به محبت و خوشنودی خدا می رسد که عبودیت را به شکل کامل آن انجام دهد. پس خداوند دوست دارد که بنده اش با انجام فرایضی که او را بدانها مکلف کرده خود را به او نزدیک کند و هر چه بنده عبادت مستحب بیشتر انجام دهد به خدا نزدیکتر می شود و منزلت او در نزد خدای عزوجل بالاتر می رود، و به فضل و رحمت او تعالی این تقرب از اسباب رسیدنش به بهشت خواهد گردید. خداوند متعال می فرماید:
(ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَخُفْیَهً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ )
«پروردگارتان را با تضرع و پنهانی (به نیایش) بخوانید، بی گمان او از حد گذرندگان را دوست نمی دارد».
دلائل توحید باری تعالی:
مسلماً شواهد و دلائل وحدانیت خداوند بسیار زیاد است. کسی که به آنها بیندیشد و فکرش را بکار اندازد با علم راسخ و یقین کامل مطمئن خواهد شد که آن ذات پاک یگانه و یکتاست، یگانه در افعال، یگانه در اسمها، یگانه در صفات، و یگانه در الوهیتش. اکنون چند نمونه از اینگونه دلائل و شواهد را ملاحظه فرمائید:
کسی که به عظمت و ظرافت آفرینش این جهان،تنوع مخلوقات و نظام دقیق و حساب شده ای که این کائنات را می چرخاند، بیندیشد و فکرش را بکار اندازد، به قدرت و وحدانیت خدا یقین خواهد کرد، آری کسی که در آفرینش آسمانها و زمین و آفرینش خورشید و ماه و آفرینش انسان و حیوان و آفرینش نباتات و جمادات بیندیشد به یقین در خواهد یافت که این نظام خالق و چرخاننده ای دارد که در اسماء و صفات، در آفرینش و اداره و در عبادت و ألوهیتش یگانه و یکتا است، بنابراین او یگانه ذاتی است که مستحق پرستش است. چنانکه ذات باعظمتش می فرماید:
(وجَعَلْنَا فِی الْأَرْضِ رَوَاسِیَ أَنْ تَمِیدَ بِهِمْ وَجَعَلْنَا فِیهَا فِجَاجاً سُبُلاً لَعَلَّهُمْ یَهْتَدُون وَجَعَلْنَا السَّمَاءَ سَقْفاً مَحْفُوظاً وَهُمْ عَنْ آیَاتِهَا مُعْرِضُونَ وَهُوَ الَّذِی خَلَقَ اللَّیْلَ وَالنَّهَارَ وَالشَّمْسَ وَالْقَمَرَ کُلٌّ فِی فَلَکٍ یَسْبَحُون )
« و در زمین کوهها پدید آوردیم که (مبادا) آنرا بجنباند و در آنجا راههای گشاده نهادیم باشد که آنان راه یابند و آسمان را سقفی محفوظ قرار دادیم و آنان از نشانه های آن روی گردانند و اوست که شب و روز و خورشید و ماه را آفرید. هر یک (از ستارگان) در آسمان شناورند».
و می فرماید:
(وَمِنْ آیَاتِهِ خَلْقُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَاخْتِلافُ أَلْسِنَتِکُمْ وَأَلْوَانِکُمْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لَآیاتٍ لِلْعَالِمِینَ)
«و از نشانه هایش آفرینش آسمانها و زمین و اختلاف زبانها و رنگهایتان است. بی گمان در (این کار) برای دانشوران مایه های عبرتی است».
2-عدل:
عدل به معنای اعتقاد وایمان به اینکه کارهای خداوند متعال از سر دادگری و شایستگی است و به هیچ کس ظلم نمیکند و با هر موجودی، چنانکه شایسته اوست رفتار میکند.
عدل به تمامى معانى آن به
نحوى در علم کلام مورد بحث و بررسى قرار گرفته است..لکن«عدل»
در لغت به معناى «میانهروى» و اجتناب از افراط و تفریط
، تعادل و تساوى و
عدم تبعیض و... است.عدل
به معناى دورى از گناهان کبیره، عدل با مفهومى
اخلاقى به معناى رعایت حقوق دیگران در مقابل ظلم ،عدل
با مفهومى اجتماعى به معناى توزیع عادلانه امکانات اجتماعى و امکان بهرهورى یکسان
مردم از امکانات تربیتى، فرهنگى، علمى، اقتصادى و رفاهی و...،عدل به معناى متعادل و موزون و قرار گرفتن هر چیزى در
جاى مناسب خودش، به این منظور که آن چیز در پى تعامل با سایر امور، نظامى عالی
بسازد و عالم هستى را به سوى هدفى معیّن سوق دهد. این معنا از آنجا که نگاهى به
کل نظام هستى دارد، مفهومى فلسفى قلمداد میشود.
در قرآن کریم نیز واژه عدل در معانى لغوى و
اصطلاحى مختلف آن به کار برده شده است، لکن اکثر موارد آن، به صورت نفى ظلم از
خداوندو عدالت وبخشندگی او در ثواب و عقاب در دنیا یا آخرت است.در سایر موارد، قسط
و عدل را هدفى مهم براى بعثت انبیاء دانسته و انبیاء و سایر مردم را به رعایت
عدالت و احترام به حقوق یکدیگر و عدم تجاوز به حقوق دیگران دعوت نموده و به قضاوت
عادلانه و منصفانه دستور داده است. به علاوه؛ خلقت آسمانها و زمین و انسان را
متعادل و متوازن معرفى مینماید.
خدا وند متعال در آیه های 7و8و9 سوره الرحمن می فرماید:
(وَالسَّماءَ رَفَعَها وَوَضَعَ المیزانَ)
وآسمان را بر افراشت و(درآن)میزان نهاد.
(اَلَّا تَطغَو فِی المیزان)
تادر وزن کردن خلاف نکنید.
(وَاَقیمُوالوَزنَ بِالقِسط ...)
وترازو را به انصاف برپادارید.
از میان معانى فوق، عدل الهی در مقام ثواب و عقاب بیش از بقیه مورد بحث و بررسى واقع شده است.
در این میان شیعیان معتقدند: خلف وعده و کذب و ظلم از جانب خداوند ممکن نیست و هر
آنچه از خداوند صادر شود، عدل و عین عدالت است. بنابراین، با توجه به وعدههایى که
قرآن کریم داده است و با توجه به اینکه خلف وعده از خداوند محال است، پس بنابراین
به میزان اعمال هر کسی به او عقاب وپاداش
داده خواهد شد.آیه 7و8سوره مبارکه زلزله روشنگر این بحث ما خواهدبود.
(فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ خَیرَاً یَرَهُ)
پس هر که به اندازه ذره ای نیکی کند (پاداش)آنرا می بیند.
(فَمَن یَعمَل مِثقالَ ذَرَّةٍ شَرَّاً یَرَهُ)
پس هر که به اندازه ذره ای بدی کند (عقاب)آنرا می بیند.
به حدیثی از پیامبر عظیم الشأن اسلام ،ختم رسل،محمد بن عبدالله سلام الله وصلواته علیه اشاره میکنم که فرمودند:
« بالعدل قامت السموات و الارض »
" آسمان و زمین به موجب عدل برپاست " .
عدل دردوحالت مورداستفاده و بررسى قرار گرفته است:
الف. عدل تکوینی:
خداوندهر مخلوقى رامتعادل و متوازن خلق کرده و اجزاى تشکیل دهنده آن را به گونهاى
تعبیه نموده که بتوانند در مجموع، آن موجود را به کمال لایق برسانند. از طرفی دیگر
به هر موجودى در عالم آفرینش نقشى خاص داده شده، تا کل عالم هستى نیز به صورت
منسجم و هماهنگ به سوى هدفى از پیش مقرر شده، حرکت نماید.بعنوان مثال انسان ذاتا
حقگرا بوده وعدالت رادوست میدارد .هیچ موجودی ذاتا از ظلم وفساد وزور گویی
و...خوشش نمی آید .همانگونه که محبت ونوازش درمورد یک حیوان او راوادارمیکند که به
سمت تو بیاید ودر کنارت احساس آرامش کند برعکس، اذیت وآزار وظلم، اورا وادار به
فرار ودوری جستن ازتو میکند.حال آنکه اویک حیوان است وعقلی ندارد ولی معنای خوبی
وبدی ومحبت وآزار رامی فهمد. ماکه انسانیم ودارای عقل وقوه تشخیص فعل خوب وبد
راداریم چه باید بگوییم وپیرامون محیط خودچگونه باید رفتارنماییم.
ب.عدل تشریعى رامی توان در دو مورد دانست:
1-عذاب به خاطر عدم انجام
تکالیف الهی :خداوند کسى را به خاطر ترک تکلیف از روى جهل ونادانی (البته اگر قاصر
باشد نه مقصر) عذاب نخواهد نمود. از اینرو؛
اگر کسى با راهنما و معلم دینی مواجه نگردید تا با دین آشنا شود و توان مهاجرت و
تحقیق را نیز نداشت، مستضعف محسوب میشود و به دلیل اعمال جاهلانه خویش عقاب نمیگردد.
2-پاداش وعذاب به اندازه حد تکلیف الهی: خداوند بیش از توان انسان
از او تکلیفى نخواسته و عُسر و حَرَج را از کسانى که معذورند، برداشته است. از هر کسى تنها در حد توانش انتظار میرود و اعمالش نیز طبق
تواناییهایش ارزیابى میگردد. اگر نیک باشد، پاداش داده میشود و اگر بد باشد، عذاب
میگردد.چنانجه خداوند درقسمتی ازآیه 286 سوره مبارکه بقره می
فرمایند:
(لایُکَلِّفُ اللهُ نَفسَاً اِلّا وُسعَهَا...)
خدا هیچ کس راجز به اندازه توانش تکلیف نمیدهد.
خداوند در قیامت به عدالت عمل میکند؛ نیکان را پاداش و بدکاران را عقاب مینماید.
قابل توجه است که در ادعیه امامان معصوم(ع) همواره از عدالت خداوند به او پناه
برده شده است و در قرآن نیز صفت عدل به صورت سلب ظلم به خداوند نسبت داده شده است.
رمز آن این است که اطاعت از حق و عبادت او آنگونه که شایسته او است، و شکر نعمات
او به گونهاى که جبران نعمات و هدایاى الهی را بنماید، در توان کسى نیست؛ چرا که
توفیق اطاعت و شکر او نیز خود تفضّلى دیگر و موهبتى دیگر است و شکرى جدید را میطلبد.
سنت الهی بر دادن پاداش چندبرابر در مقابل اطاعت و تشکر واقع شده است. به همین
جهت، خداوند دربرابر یک عمل نیک چندین برابر حسنه به مؤمنان، پاداش میدهد، وآنقدر
رحمان ورحیم است از عذاب اخروى مُجرمان
نیز به راههای مختلف: از راه بلایاى دنیوى، سکرات مرگ و قبر و محشر و شفاعت میکاهد،
به آنها تخفیف میدهد و آنها را به اندازه اعمال زشت وکرداربدشان مؤاخذه نمیکند.از
اینرو؛ خداوند در مقام ثواب و عقاب اهل فضل و جود و احسان و عفو و مغفرت است.
شایان ذکر است که اعتقاد به عدالت الهی در تمامى ابعاد آن، داراى آثار عقیدتى وعلمى
و عملى فراوانى است. این اعتقاد، در ارائه دلیلهاى اثبات نبوت و امامت و معاد
مورد استفاده قرار میگیرد و در استنباط احکام نیز نقشى عظیم را ایفا میکند. با
امید به عدل الهی در قیامت، صبر در مقابل ظلم و ستم دیگران آسانتر و مؤمنان به
انجام حسنات و سبقت بر خیرات و اقامه عدل و قسط در جامعه و رعایت حقوق یکدیگر
تشویق میشوند.
نقطه مقابل عدل، ظلم
است.و ظلم عبارت است از پایمال کردن حقوق و تجاوز
و تصرف در حقوق دیگران .
منظور از عادل بودن خدا این است که استحقاق و شایستگی هیچ موجودی را مهمل نمی گذارد و به هر کس هر چه را استحقاق دارد می دهد.
عدل واژه ای است که بشراز بدو تمدن انسانی که خود را شناخته ،برای ایجاد کردن آن کوشیده است . مساله عدالت، مساله ای است که ازیک سوانسان به عنوان تنها موجود مستقل وصاحب عقل وحقیقت جو، درعین حال مختار وآزاد پیوسته درپی یافتن خالق وآفریننده خویش بوده وازسوی دیگربرای ایجاد عدالت کوشیده چون ازنقطه مقابل آن
که ظلم باشد بسیار نفرت داشته است.
خداوند عالم است؛ قادر است؛ عادل است؛ حکیم است؛ رحمان و رحیم و ازلی و ابدی است؛ خالق و رازق است؛ چرا از میان همۀ صفات خداوند، عدالت که یکى از صفات خدا است از سوى علماى بزرگ به عنوان یک اصل از اصول پنجگانه دین شناخته شده است؟
در پاسخ این سؤال مهم باید به چند نکته توجّه کرد:
الف:عدالت از میان صفات خدا چنان اهمیّتى دارد که بسیارى از صفات دیگر به آن بازگشت مى کند، زیرا «عدالت» به معنى وسیع کلمه قرار دادن هر چیز در جاى خویش است، در این صورت حکیم و رزّاق و رحمان و رحیم و مانند آنها همه بر آن منطبق مى گردد.
ب: مسئله معاد نیز متّکى به مسئله «عدل الهى» است، رسالت پیامبران، مسئولیّت امامان، نیز با مسئله عدالت خدا ارتباط دارد.
در آغاز اسلام اختلافاتی در مسئله عدالت پروردگار میان مسلمانان در گرفت،که بنده حقیر به خلاصه ای از آن اشاره میکنم.
گروهى از مسلمانان اهل سنّت که «اشاعره» نامیده مى شدند به کلّى منکر عدالت خداوند شدند و گفتند در مورد خدا عدالت و ظلم مفهوم ندارد، تمام عالم هستى ملک اوست و به او تعلّق دارد، و هر کار کند عین عدالت است، آنها حتّى معتقد به حسن و قبح عقلى نبودند، مى گفتند عقل ما خوبى و بدى را به تنهایى نمى تواند درک کند، حتّى خوبىِ نیکى کردن و بدىِ ظلم را. «اشاعره» می گفتند اگر خدا بخواهد همه پیامبران ونیکان را به دوزخ بفرستد، و همه بدکاران و جانیان را به بهشت، ظلم نیست. سخنی بس گزاف و زشت و شرم آور و بى پایه اى گفته اند که هیچ عقل سلیمی آنرا نمی پذیرد. (و از این قبیل اشتباهات فراوان داشتند.)و«غیر عدلیه»نامیده شدند.گروه دیگرى از اهل سنّت که «معتزله» نامیده شدند و تمام جمعیّت «شیعه» معتقد به اصل عدالت در مورد پروردگار بودند و مى گفتند او هرگز ظلم و ستم نمى کند.براى جدا شدن این دو گروه از یکدیگر، گروه دوم را «عدلیه» نامیدند که عدل را به عنوان علامت مکتب خود جزءِ اصول مى شمردند و شیعه نیزجزءِ عدلیه بود واما شیعه براى مشخّص ساختن مکتب خود از گروه عدلیه، «امامت» را نیز جزء اصول دین قرار داد.بنابراین هر کجا سخن از «عدل» و «امامت» است معرف مکتب «شیعه دوازده امامی» است.
از آنجا که فروع دین همواره پرتوى از اصول دین است، و پرتو عدالت پروردگار در جامعه بشرى فوق العاده مؤثّر است، و مهم ترین پایه جامعه انسانى را عدالت اجتماعى تشکیل مى دهد، انتخاب اصل عدالت به عنوان یک اصل از اصول دین، رمزى است به احیاى عدل در جوامع بشرى و مبارزه با هر گونه ظلم و ستم.
همان گونه که توحید ذات و صفات پروردگار و توحید عبادت و پرستش او نور وحدت و یگانگى و اتّحاد در جامعه انسانى مى باشد و توحید صفوف را تقویت مى کند.رهبرى پیامبران و امامان نیز الهام بخش مسئله «رهبرى راستین» در جوامع انسانى است. بنابراین، اصل عدالت پروردگار که حاکم بر کل جهان هستى است رمز و اشاره اى به لزوم عدالت در جامعه انسانى در تمام زمینه هاست. عالم بزرگ آفرینش با عدالت برپاست، جامعه بشرى نیز بدون آن پابرجا نخواهد ماند. .
معنى عدالت خداوند این است که نه حق کسى را از بین مى برد، و نه حق کسى را به دیگرى مى دهد. و نه در میان افراد تبعیض قائل مى شود، او به تمام معنى عادل است. مثلا اگر در یک جامعه بزرگ همه خطاکار باشند جز یک نفر، خدا حساب آن یک نفر را از دیگران جدا مى کند، و او را در مجازات در کنار گناهکاران قرار نمى دهد.
نکته مهم دیگرى که اشاره به آن در این بحث لازم است این است که گاهى «عدالت» با «مساوات» اشتباه مى شود و گمان مى رود معنى عدالت آنست که رعایت مساوات شود، در حالى که چنین نیست.
در عدالت هرگز مساوات شرط نیست، بلکه استحقاق و اولویت ها باید در نظر گرفته شود.بعنوان مثال عدالت در میان شاگردان یک کلاس این نیست
که به همه آنها نمره مساوى بدهند و عدالت در میان دو کارگر این نیست که هر دو مزد
مساوى دریافت دارند، بلکه عدالت به این است که هر شاگردى به اندازه معلومات و
لیاقتش،«نمره» و
هر کارگرى به اندازه کار و فعّالیّتش«مزد» دریافت
دارد.
پیامدهای عدل چیست؟
عدل عبارت است از قرار دادن هر چیز و هر کس در
جایگاه خودش عدل یعنی تشخیص و تخصیص حدود وحقوق
متقابل .عدل از
صفات خداوند وانسانهای خداگونه است عدل جامعه را
به آرامش و صلح می رساند عدل رفتاری است که حق هر
ذیحقی را می دهدعدل رضایت و خوشحالی را نسبت به
استحقاق به هر کس می دهد.عدل رفتاری است که موجب صلح و ارتقاء روابط بین فردی
می شود.عدل امنیت و رفاه مردم را تضمین می کند.عدل صفتی است که هر کس بخواهد می تواند صاحب آن شود گرچه
عدل مطلق مخصوص خداست.عدل
باعث نظم ، همکاری ، مشارکت و مداومت روابط می شود. عدل
دلها را با هم نزدیک و صمیمی می کند. عدل پیشرفت و
رشد همه انسانها را تنظیم و تضمین می کند عدل مانع
اشتباهات و گرفتاریهای بیهوده در زندگی می شود عدل
باعث نجابت و صداقت پنهان و آشکار در روابط می شود عدل باعث
رشد مالی و مانع هزینه های بیهوده می شود عدل موجب
به رسمیت شناختن انسانیت انسانهاست عدل مانع تبعیض
، تمایز و تفاوتهای طبقاتی خدادادی می شودعدل
همدلی و مودت انسانها را بیشتر می کندعدل عشق و محبت
را بین انسانها آسان می کندعدل انرژی و قوای جسمی
و روانی را زیاد می کند.عدل قدرت و شهامت فردی و اجتماعی را افزایش می دهد.عدل دوراندیشی و عاقبت اندیشی ، پیش بینی و مسئولیت
پذیری را محقق و آسان می کند عدل اعتماد و اعتبار
را بین افراد وملتها گسترش و توسعه می دهد.عدل مانع
دروغ ، خیانت، ظلم و استکبار می شودو...
عدالت از مفاهیم بنیادین دینی بوده
که همه ادیان الهی با هدف تحقق این اصل از سوی خدای متعال بواسطه انبیاء نازل گشته
اند. مهمترین دغدغه پیام آوران الهی بعد از شناخت خدا و نزدیک کردن انسان به او، ایجاد و بسط عدالت بوده است. دین اسلام نیز به عنوان
خاتم ادیان، تحقق عدالت را در سر لوحه اهداف خود
قرار داده است. در این راستا باید خاطر نشان کرد که وجود 29 آیه از قرآن در باب
عدالت، شاهدی بر اهتمام اسلام بر این اصل می باشد.
علاوه بر جایگاه عدل به عنوان صفت الهی، باید خاطر نشان کرد که بعثت پیامبران الهی در میان بشر نیز برای دو هدف اساسی بوده است: یکی برقراری ارتباط صحیح میان بنده و خالق، یعنی آنچه که در کلمه طیبه لا اله الا الله خلاصه میشود. دوم؛ برقراری روابط حسنه و صالحه میان افراد بشر.
خداوند متعال درآیه 45و46سوره احزاب در مورد هدف اول میفرماید:
(یَا اَیُّها النَّبِیُّ اِنَّا اَرْسَلْنَاکَ شاهِداً وَ مُبَشِّراً وَ نَذیراً وَ دَاعِیَاً اِلَی الله بِاِذْنِهِ و َسِراجاً وَ مُنیراً)
ای پیامبر ما تورا شاهد ومژده رسان وبیم دهنده ودعوت کننده به سوی خدا به فرمان او وچراغی تابان فرستاده ایم .
و در مورد هدف دوم میفرماید:
( لقد ارسلنا بالبینات و انزلنا معهم الکتاب و المیزان لیقوم الناس بالقسط)
همانا فرستادگانمان را با دلایل روشنی فرستادیم و همراه ایشان کتاب و ترازو
فرود آوردیم تا مردم به عدالت قیام کنند.
عدل به مفهوم اجتماعی هدف «نبوت» و به
مفهوم فلسفی مبنای «معاد» است. خداوند متعال
درقرآن کریم در بیان هدف ازفرستادن انبیاء برای رعایت عدالت چنین میفرماید:
(شهد الله انه لا اله الا هو و الملائکه و اولوا العلم قائمآ بالقسط)
خداوند، فرشتگان و دارندگان دانش گواهی می دهند که معبودی جز خدای یکتا نیست که
بپا دارنده عدل است،
رعایت استحقاقها و عطا کردن حق به ذی حق،
معنی حقیقی عدالت اجتماعی بشری، یعنی عدالتی که در قانون بشری باید
رعایت شود و افراد بشر باید آنرا محترم بشمارند .عدل الهی ایجاب میکند که
هیچگونه تبعیض و تفاوتی در میان مخلوقات در کار نباشد.
ما افراد بشر، فردی از نوع خود را که نسبت به دیگران قصد سوئی نداشته
باشد و به حقوق آنها تجاوز نکند هیچگونه تبعیضی میان افراد قائل نگردد در
آنچه مربوط به حوزه حکومت و اداره اوست با نهایت بی طرفی به همه بیک
چشم نگاه کند در مناقشات و اختلافات افراد طرفدار مظلوم و دشمن ظالم بوده
باشد چنین کسی را دارای نوعی از کمال میدانیم و روش او را قابل «تحسین» میشماریم و او را «عادل«
میخوانیم.
اصولا شناخت خدا بعنوان «امرکننده به عدل» و «به پادارنده عدل» اساسیترین معرفتی است که در
ادیان آسمانی رابطه بشر با خدا بر آن استوار شده است.
اما من از عدالت
بر داشتی دیگری نیز دارم که در تعریف آن باید علاوه بر معنی لغوی آن برداشتهای
عرفی آنرا نیز بگنجانم چراکه عامه مردم با توجه به معنی عرفی آن به چیزی رو آورده
ویا رو گردان می شوند.من بعنوان یک مسلمان وبرای تحقق امر به معروف ونهی ازمنکربه اکثرتریبون
داران وموثرین اجتماعی ،به مدیران ورؤسای پشت میز نشین ومسئولین هشدار می دهم که
از خدا بترسند و به میزان تاثیرشان در اینهمه بی عدالتی و خالی کردن اجباری جیب
مستمندان ،خوردن حق کارگران بی بضاعتی که فقط حقوق بخور ونمیری دریافت میکنند،ونصف
حقوقشان در قالب پیمانکاری به جیب صاحبان شرکتها میرود، جوانی که بیکار است و
،هزینه ازدواج ندارد وبه بیراهه کشیده میشود ،استعدادهای بی نظیر وسازنده ای که
برای شکوفاییش هزینه لازم است وحامی ندارد،زن بیوه ای که برای سیر کردن شکم بچه
های یتیم و پرداخت اجاره بهای خانه استیجاریش مجیور به تن فروشی میکند،دختری که
بجای تحصیل وازدواج،برای تهیه هزینه داروی پدر یا مادر بیمارش ،خودرادر اختیار
دیگران قرار میدهدو... توبه کنند.زیرا پول کلانی که به جیب میزنند وبرای سالگرد ازدواج خود ماشین
میلیاردی به همسرشان هدیه میدهند ودربهترین جای شمال ویلای آنچنانی برای تولد
فرزندشان به او می بخشند،مهمانیهای آنچنانی که هزینه یک شب آنرا یک کارگر تا
آخرعمرش با جان کندن وزحمت نمی تواند حصول نمایدچه برسد به جوان پر انرژی وبیکاری
که برای نان شبش مانده،و...حق اینگونه افرادیست که باید به آنها داده شودوازاین
همه فساد واعمال ناپسندی که موجب بی عدالتی ونابودی اجتماع میشودوخشم وغضب خدا وند
قهار را برمی انگیزد،جلوگیری شود.
خداوند همه ی ما را به راه راست هدایت نماید.
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام محضر شما دوستان گرامی. در ابتدا اشاره میکنیم به آیات کریمه قرآن که خداوند منان ، آن را برای هدایت ما انسانها بر بهترین بنده خود محمد بن عبدالله نازل فرمود واو رابااینکه بی سواد وامی بود ولی به خاطر صداقت وامین بودنش رسول خویش قرارداد تا اولاَ قدرت بی انتهای خود را به بندگان خود نشان دهد وبفهماند که با خواست واراده او یک انسان بی سواد هم میتواند بخواند ثانیاَ زبان دهن بینان گمراه وساحران را ببنددکه نگویند او سواد دارد وهمه را (قرآن) از زبان خود می گوید وثالثاَبه وسیله وجود مطهر حضرتش ما انسانها راهدایت وراه رسم بهتر زیستن را بیاموزد.
خداوند در آیه های2و3و4و5سوره مبارکه بقره می فرماید:
(ذالِکَ الکِتاب لا رَیبَ فیه ،هُدیً لِلمُتَّقین.)
آن کتاب(قرآن) هیچ شکی در آن نیست ،راهنمای پرهیزگاران است.
(اُلُّذینُ یُؤمِنونُ بِالغُیبِ وَیُقیمُونَ الصَلاۀ وَ مِمَّارَزَقنَاهُم یُنفِقُون)
آنان که به غیب ایمان می آورند ونماز برپامیدارند و از آنچه روزیشان کرده ایم انفاق می کنند.
(وَالَّذینَ یُؤمِنُونَ بُمآاُنزِلَ اِلَیکَ وَمآ اُنزُلَ مِن قَبلِکَ وَبِالاخِرَۀِ هُم یُنفِقُون.)
وآنانکه آنچه به تونازل گردیده وآنچه پیش از تو نازل شده ،ایمان می آورند واینانند که به آخرت یقین دارند.
(اُولئِکَ عَلی هُدَّی مِن رَبِّهِم وَاُلئِکَ هُمُ المُفلِحُون.)
آنان بر هدایتی از پروردگار خویشند وهم ایشان رستگارانند.
مگر ما انسانها چقدر عمر میکنیم که همه عمر را به بطالت بگذرانیم ودیگر فرصت جبران عمر هدر رفته را بافرا رسیدن مرگ نداشته باشیم. هر انسانی یرای بهتر زندگی کردن و بهره بردن از لذاتی که خداوند برای او قرار داده تلاش میکند وسختی های زیادی را برای کسب خواسته هایش تحمل میکند چه بسا که بعضی ها برای رسیدن به امیال وآرزوهای خود دست به کارهایی ناپسند میزنند که حرام وارد زندگی خود کرده وخداوند را خشمگین از خود می سازند.
عزیزان من بهتر است از قرآن که سخنان گهر بار حضرت دوست و راه وروش زندگی ایده آلی که همه دنبال آنند مدد بجوییم وبا خدای خود عهد ببندیم که فقط اورا می پرستیم وازاو کمک می خواهیم وخود را تسلیم مشیت الهی می کنیم تا شاید مورد رحمت وعنایت بیکرانش قرار بگیریم .به فرمایش امام صادق (ع)که می فرماید:
خدایا رزق مرا وسیع گردان .عمرم را طولانی ومرا از کسانی قرار ده که دینت را یاری می کند وهنگام نعمت،دیگری را به جای من انتخاب نکن.(اصول کافی جلد4 صفحه334)
خداوند همه بنده هایش را دوست دارد وبه همه خیر میرساند.جای تأسف است که برخی ها وقتی در انجام کاری به موفقیت دلخواه نمی رسند به جای اینکه مشکل شکست وعدم موفقیت خود را ریشه یابی کنند ودر پی حل آن برآیند می گویند خداوند نخواست یا کمک نکرد .
خداوند در آیه 79سوره نسا می فرماید:
(ما اَصَابَکَ مِنْ حَسَنَةٍ فَمِنَ اللهِ وَ مااَصَابَکَ مِنْ سیِّئَهٍ فَمِنْ نَفْسِکَ وَ اَرْسَلْنَاکَ لِلنَّاسِ رَسُولَاً وَکَفی بِاللهِ شَهیدا)
هر خیری به تو رسد از جانب خداست وهر بدی به تو رسد از جانب خود توست وتورا به عنوان پیامبر برای (هدایت)مردم فرستادیم واین بس که خداوند گواه است.
قرآن کتاب حق،سخن حق،واز جانب حق برای هدایت ما نازل گردیده که همه موارد اعم ازارکان اسلام، ایمان،سیاست،اجتماعی ، اقتصادی ،احکام،علوم وفنون،قصه های تاریخی که باید از آنها عبرت گرفت و... آمده است.در آیه 105 سوره نساء خداوند بر پیامبر خویش محمد(ص)می فرماید:
(إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیْکَ الْکِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْکُمَ بَیْنَ النَّاسِ بِما أَراکَ اللَّهُ وَلاتَکُنْ لِلْخائِنینَ خَصیما)
همانا مااین کتاب را به حق بر تو نازل کردیم تا میان مردم طبق آنچه خدا به تونشان داده است حکم کنی وزنهار که مدافع خیانتکاران باشی.
.به فرمایش بانوی دو عالم حضرت فاطمه زهرا ،کتاب الهی(قرآن) فراروی شماست امور مربوط به او ظاهرواحکامش فروزان ونشانه هایش خیره کننده وفرامین بازدارنده اش آشکار ودستورهایش واضح است.
مفهوم دین
دین واژهاى است عربى که در لغت به معناى اطاعت و جزاء و... آمده، و اصطلاحاً به معناى اعتقاد به آفرینندهاى براى جهان و انسان، و دستورات علمى وعملی متناسب با این عقاید مىباشدپس بنابراین، کسانى که مطلقاً معتقد به آفرینندهاى نیستند و پیدایش پدیده هاى جهان را تصادفى، و یا صرفاً معلول فعل و انفعالات مادى و طبیعى مىدانند «بى دین» نامیده مىشوند. اما کسانى که معتقد به آفرینندهاى براى جهان هستند هر چند عقاید و مراسم دینى ایشان، توأم با انحرافات و خرافات باشد «با دین» شمرده مىشوند. و بر این اساس، ادیان موجود در میان انسانها به حق و باطل، تقسیم مىشوند، و دین حق عبارتست از: آیینى که داراى عقاید درست و مطابق با واقع بوده، رفتارهایى را مورد توصیه و تأکید قرار دهد که از ضمانت کافى براى صحت و اعتبار، برخوردار باشند.
اصول و فروع دین
با توجه به توضیحى که درباره مفهوم اصطلاحىِ دین، داده شد روشن میگردد که هر دینى دست کم از دو بخش، تشکیل مىگردد: 1- عقیده یا عقایدى که حکم پایه و اساس و ریشه آن را دارد. 2- دستورات عملى که متناسب با آن پایه یا پایه هاى عقیدتى و برخاسته از آنها باشد.
بنابراین، کاملا بجاست که بخش عقاید در هر دینى «اصول»، و بخش احکام عملى «فروع» آن دین نامیده شود چنانکه دانشمندان اسلامى، این دو اصطلاح را در مورد عقاید و احکام اسلامى بکار برده اند.
اسلام، دینی یکتاپرستانه و از دینهای ابراهیمی است. به پیروان اسلام «مسلمان» میگویند. هماکنون اسلام از دید شمار رسمی پیروان، در جایگاه دوم در جهان جای دارد.
مسلمانان معتقد هستند که خداوند، قرآن را به محمد از طریق فرشته ای به نام جبرئیل نازل فرموده است. به اعتقاد مسلمانان خدا بر بسیاری از پیامبران، وحی فرستاده و محمد آخرین آنان است. مسلمانان محمد را اعادهکننده ایمان توحیدی خالص ابراهیم، موسی، عیسی و دیگر پیامبران میدانند و معتقدند که اسلام کاملترین و آخرین آیین الهی است.
اسلام به معنی تسلیم در برابر خداست. اسلام دین قانون و عمل است، اسلام آیین حق الهی است و آخرین و کاملترین و بهترین دین در تامین سعادت بشری و جامعترین دین در تامین مصالح دنیوی و اخروی انسانهاست.
دین اسلام دینی است که تمام نیازهای بشر را در امور و نظام های فردی و اجتماعی و سیاسی بر می آورد. دین اسلام آخرین دین است و دیگر انتظار آمدن دین دیگری را نداریم تا بیاید و بشر را از ظلم و فساد و تباهی نجات بخشد .ان شاء الله روزی فرا خواهد رسید که آیین اسلام فوق العاده قوت و نیرو می گیرد و سراسر جهان را تحت سیطره عدالت و قوانین متقن خود در می آورد.
ارکان اسلام به مجموعهای از پایهها و اعمال اسلامی گفتهمیشودکه رعایت آن بر هر فرد مسلمانی واجب وضروری است.
ارکان ایمان از دیدگاه رسول اکرم(صلی الله علیه وآله)
قال رسول الله صلی الله علیه و آله : الایمان فی عَشرةٍ: المعرفة والطاعة والعلم والعمل والورع والاجتهاد والصّبر والیقین والرضا والتسلیم، فایّها فقد صاحبه بطل نظامه.
پیامبر گرامی اسلام حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فرمودند: ایمان در ده چیز اسـت: شناخت، فرمانبری از خدا، علم، عمل، پاکدامنی، سختکوشی، شکیبایی، یقین، خشنودی و تسلیم در برابر خدا. هر یک از این ده رکن کم شود، رشته ایمان از هم پاشیده میشود.
ونیزرسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرمودهاند سخت کوشی یکی از ده رکن اساسی ایمان است.
متن حدیث: «بحارالانوار جلد28 صفحه 175»
ارکان اعتقادی شیعیان:
از بنیادیترین باورهای مسلمانان تحت عنوان اصول دین یاد میشود.شیعیان اعتقاد به ارکان را به دو صورت اصول و فروع دین بیان میکنند. اصول بر مبنای اعتقاد که اصل شرط ولازمه پذیرش دین است و فروع بر مبنای اعمال واجب. اعتقاد به اصول شرط پذیرش دین و مذهب است . اصول مذهب شیعه (پنج اصل دارد) که بهترتیب به آنها اشاره می شود.
توحید: به معنای اعتقاد وایمان به یگانگی خداوند متعال است.
عدل، به معنای اعتقاد وایمان به اینکه افعال خداوند متعال از سر دادگری و شایستگی است و به هیچ کس ستم نمیکند و با هر موجودی، چنانکه شایستهاست رفتار میکند.
نبوت ، به معنای اعتقاد وایمان به پیامبری محمد بن عبدالله و دیگر پیامبران الهی است.
امامت: به معنای اعتقاد وایمان به اینکه پس ازپیامبر اسلام دوازده امام معصوم منصب خلافت و امامت را بر عهده دارند که منصوب خداوند متعال هستند.
معاد، به معنای اعتقاد وایمان به روزی که همه ما انسانها برای بازخواست و حساب در پیشگاه الهی گرد هم میآییم و هر کس به پاداش و کیفر خویش میرسد.(قیامت)
فروع دین نیز به مجموعه ده عمل اسلامی که انجامشان واجباست گفته میشود که عبارتند از:
1-نماز 2- روزه 3-حج 4-زکات 5-خمس 6- جهاد 7-امربه معروف 8-نهی از منکر 9-تولی 10 -تبری